مسعود زمانی مقدم
منتشرشده در مجله جوانی (ماهنامه تخصصی جوانان ایران)، شماره اول، آذرماه ۱۳۹۷، صفحات ۶۲ و ۶۳.
انسان از زمانی که به جهان چشم میگشاید تا وقتیکه از چشم بر جهان میبندد (با فرض اینکه در پیری بمیرد)، دورههای سنی مختلفی را پشت سر میگذارد که هرکدام از این دورهها وضعیتِ خاص خود را دارند. کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری مراحلی از زندگیاند که همه با هر وضعیتی که سپری شوند همراهاند با نوعی اضطراب و دلهرۀ زیستن. البته در اینجا مفهوم اضطراب، نه به معنای روانشناختیِ آن که نوعی اختلال روانی تلقی میشود، بلکه به معنای وجودی آن که نگرانی روزمرهای است که هر انسانی تجربه میکند، در نظر گرفته شده است. نوربرت الیاس میگوید؛ از میان تمام موجوداتی که بر روی زمین میمیرند، فقط انسان است که مُردن برای او مسئله است». میتوان به این گفتۀ الیاس، این را نیز افزود که؛ نهتنها مردن بلکه زیستن هم برای انسان مسئله است و این مسئلهمندی مرگ و زندگی در اضطرابی که انسانها را درگیر میکند متجلی میشود.
حقیقت این است که مضطرب بودن یکی از ویژگیهای وجودی انسان است. از بین تمام موجودات زنده، فقط انسان است که اضطراب را تجربه میکند، یا به تعبیر سورن کییرکگارد: اگر انسان، حیوان یا فرشته بود نمیتوانست در حالت اضطراب به سر ببرد». درواقع، دیگر موجودات زنده، به غیر از انسان، در طول عمر خود و در واکنش به جهانی که در آن میزیند، تنها ترس را تجربه میکنند. درحالیکه انسان به دلیل داشتن آگاهی از مرگ قریبالوقوع خویش و نیز به دلیل میل به بقا، آزادی، انتخاب و تحقق خویشتن در مسیر زندگی و نیز به دلیل اینکه در برابر خویش و در برابر دیگران خود را مسئول میپندارد، دچار اضطرابِ وجودی میشود. پس، وجود این اضطراب به تعبیر مارتین هایدگر، به بودن انسان در جهان» برمیگردد؛ به اینکه انسان از هستی خویش آگاه است. و اضطراب، همانطور که ژان پل سارتر معتقد است، واکنشی در برابر آزادی و مسئولیتپذیری بنیادی خویش و انتخابگری اوست. یا وجود این، اضطراب از نگاه این متفکران اگزیستانسیالیست، با انسان همراه است و آنها اضطراب را ااماً پدیدهای بد و یا منفی تلقی نکردهاند، بلکه آن را پدیدهای دانستهاند که ویژگی ذاتی انسان است و حتی میتواند به تعالی فکری و معنوی انسان کمک کرده و بر آگاهی او و نحوه زیستن او تأثیر مثبت بگذارد. آن چنانکه، کییرکگارد، اضطراب وجودی را بهویژه در سپهر ایمانی، امری متعالی و سازنده میداند. گابریل مارسل نیز، تعالى یافتن انسان و مقابله با اضطراب وجودی را در ارتباط و مشارکت با دیگران و نیز در ارتباط با خدا میداند، خدایی که درواقع، دیگری مطلق» است. و نیز میگل دِ اونامونو که در تقابل با اضطراب وجودی، ایمان به خدا و میل به جاودانگی را مطرح میکند.
باری، این متفکران اگزیستانسیالیست نگاهی عمیق به ماهیت انسان و مسئلۀ زیستن داشتهاند و کاملاً حق با آنهاست که اضطراب با هستیِ انسانیِ ما گره خورده است. باوجوداین، آنها چنان از انسان سخن به میان میآورند گویی انسانها در خلأ و به دور از جامعه زندگی میکنند. مگر نه این است که کنشها، تمایلات، علایق، معانی و عواطف انسانی در جامعه شکل میگیرند و خود را نشان میدهند؟ پس باید متذکر شد که اضطرابِ انسانی وابسته به وضعیتِ اجتماعی ای است که هستنده های انسانی در آن درگیرند. اضطراب خود را در خلأ نشان نمیدهد. از سوی دیگر، کییرکگارد معتقد است، اضطراب همواره به آینده و احتمالات گوناگون آن مرتبط است». یعنی اینکه، این آیندهنگری است که اضطراب را توجیه میکند. در نتیجه، میتوان اضطراب را نخست به وضعیتِ اجتماعی و سپس به آیندهنگری، که آنهم با توجه به انتظارات اجتماعی و در جامعه معنا پیدا میکند، مرتبط دانست. با این تفسیر، میتوان ادعا کرد که اضطراب، بهویژه، در دورۀ جوانی بیشتر نمود پیدا میکند و دورۀ جوانی عمدتاً با اضطراب و نگرانیهای بیشتری همراه است. زیرا در این دوره است که جامعه انتظار دارد که فرد خود و آیندهاش را بسازد و فعال باشد. در واقع، در این دوره، جوان پیش از هر چیز مسئول آیندۀ خویش و دیگران تلقی میشود. این مسئولیتی که رو به آینده دارد جوان را دچار اضطراب بسیار میکند. بهعبارتیدیگر، جوانی دورهای است که فشار جامعه در آن بیشتر حس میشود. پس میتوان گفت، ازآنجاکه انسان در دورۀ جوانی نسبت به دورههای دیگر سنی، بیشتر نگاهی بهسوی آینده دارد و جامعه هم از او بیشتر انتظار دارد، اضطرابی که تجربه میکند شدیدتر و البته اجتماعیتر است.
بنابراین، میتوان پرسید که جوان ایرانی چه اضطرابهایی در طی جوانی خود تجربه میکند؟ و این اضطرابها چه پیوندی با وضعیت جامعه دارند؟ و اینکه، برای کاهش اضطرابهای جوانان چه باید کرد؟ برای پاسخ به این پرسشها، ابتدا باید دید جوانان ایرانی در چه وضعیتی به سر میبرند و نیازهای آنها چیست. البته همه جوانان در ایران یک سبک زندگی و نیازهای مشابهی ندارند. بهطورکلی، عدهای در رفاه اقتصادی به سر میبرند و خانوادههایشان آنها را حمایت میکنند، درحالیکه عدهای دیگر، نه وضعیت اقتصادی خوبی دارند و نه از سوی خانواده و جامعه حمایت میشوند. این دستۀ دوم، اضطرابهای متفاوتی دارند، اضطراب اصلی آنها در وهله نخست این است با آیندهای نامعلوم مواجهاند. آیندهای که بنا بر وضعیتی که دارند برای آنها چندان روشن و امیدوارانه نیست. این وضعیت اضطرابآور بهویژه برای آنهایی که در دستۀ دوم قرار دارند، و درعینحال تحصیلات بالایی داشته و بیکارند بیشتر خود را نشان میدهند. آنها تحت تأثیر ایده پیشرفت و موفقیت، که ایدهای است فراگیر و برآمده از مدرنیته، انتظاراتشان نیز از زندگی و از آینده بالاتر رفته، درحالیکه وضعیت جامعه توان پاسخگویی مناسب به نیازها و انتظارات آنها را ندارد. درنتیجه، چنین جوانانی، مدام اضطراب آیندهای را دارند که چندان هم به آن امیدوار نیستند. در واقع، عدم اشتغال، دشواری ازدواج به لحاظ اقتصادی، بیارزش شدن مدرک دانشگاهی و مسائلی دیگر، موجب این میشوند که جوان امیدش را به آینده از دست داده و اطمینان خاطر نداشته باشد. باری، امروزه در ایران، به دلیل رشد بسیار بالای جمعیتی در دهه شصت خورشیدی، از یکسو، با تعداد بسیار زیادی از این جوانان روبرو هستیم که یا خانهنشیناند و یا در دانشگاهها بهعنوان دانشجو گذران زندگی میکنند. و از سوی دیگر، با دولتی روبرو هستیم که توان مدیریت آنها را ندارد. در چنین وضعیتی جوانان مذکور امنیت هستی شناختی ندارند.
آنتونی گیدنز معتقد است، امنیت هستیشناختی نوعی حالت ذهنی است که در آن فرد با در اختیار داشتن پاسخهایی در سطوح ناخودآگاه و خودآگاه خویش برای بعضی پرسشها و اضطرابهای وجودی که همه انسانها در طول زندگی خویش به نحوی با آن روبرو هستند، آن را تجربه میکند. بهعبارتیدیگر، امنیت هستی شناختی حفاظت و حراست از تهدیداتی است که به فرد امکان و اجازه میدهد تا امید و شهامت خود را برابر هر نوع شرایط مخرب و تضعیفکنندهای که شاید در آینده با آن مواجه شود را حفظ کند. باری، امنیت هستی شناختی وابسته به امنیت اجتماعی و حمایت اجتماعی است. یعنی اینکه فرد از سوی نظامها و نهادهای اجتماعی در برابر خطرات بالقوه و محتملی که هویت و منافعش را تهدید میکند حمایت شود و نیز اینکه امید به زندگیاش در حد مطلوب باشد. باوجوداین، وضعیت بد و نامناسب اجتماعی، احساس عدم امنیت هستی شناختی را موجب میشود. در نتیجه، برخلاف نظر کییر کگارد که معتقد به توجه به تجربههای درونی هر فرد و یافتن حقیقت در ذهنیت و فردیت افراد و نه در عینیت و محیط خارج» بود، دستکم در این موضوع، لازم است که به جامعه مراجعه کرد و علل اضطرابهای وجودی جوانان و راهحلهای کاهش آن را در خود جامعه جستجو کرد.
پس برای فهم اضطراب جوانان ایرانی ابتدا باید به سراغ شناخت جامعه ایرانی رفت. و اما جامعه ایران، جامعهای بسیار پیشبینیناپذیر، عاطفی و همراه با بحرانهای اقتصادی است که فسادها و مسائل اجتماعی آن رو به افزایش است. در چنین جامعهای، بالا بودن درصد بیکاری، بالا رفتن انتظارات مردم بهواسطه مصرفگرایی جهانی، نابرابری در سطح رفاه اجتماعی، مسئله شدن ازدواج و وجود دیگر مسائل اجتماعی، بیش از همه زندگی جوانان را تحت تأثیر قرار میدهد. در چنین جامعهای، اگر جوانی، خانوادهای مرفه نداشته باشد و یا اینکه بیکار باشد، بهناچار باید اضطرابِ زیستن در جامعه ایرانی را تجربه کند. چنین جوانانی، که تعداد آنها هم بسیار است، بهناچار باید بسوزند و بسازند. آنها بهناچار باید حتی نیازهای ابتدایی خود مثل نیاز جنسی و عاطفی و میل به فرزندآوری را نیز سرکوب کرده و به تعویق بیندازند. آنها مجبورند که با تمام این دشواریها، به آینده امیدوار باشند، آیندهای که اگر هم مطلوب باشد بازهم همراه است با تلف شدن و سرکوب سالهای جوانیای که میتوانست پرر و مطلوبتر باشد.
و اما چه باید کرد تا وضعیت این جوانان دستکم بهتر شود؟ در جواب باید گفت که راهحل، تنها در دست دولت است. زیرا، در ایران، دولت متولی اصلی امور اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. درواقع، تنها دولت میتواند با تگذاریهای اجتماعی و اقتصادی گامی در زمینه رفاه اجتماعی این جوانان بردارد. بهعبارتیدیگر، دولت موظف است برای مسکن، بهداشت، ازدواج و اشتغال این جوانان راه چارهای بیندیشد. در غیر این صورت، دورۀ جوانیِ بسیاری از این جوانان در اضطراب، افسردگی و بیهودگی خواهد گذشت و چهبسا برخی از آنها پس از گذراندن دورۀ جوانی، این شعر شهریار را با خویش زمزمه کنند: جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود / دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد».
این کتاب، تاریخ ی و اجتماعی ایران معاصر از قرن نوزدهم و اواخر دورۀ قاجار تا انقلاب مشروطه و حوادث پس از آن تا انقلاب اسلامی را مورد بررسی و کندوکاو قرار داده است. تحلیلها و اطلاعات کتاب پیرامون تاریخ پرآشوب و پر فرازونشیب ایران معاصر بسیار مفید و قابل تاملاند. آبراهامیان در این کتاب هفتصدصفحهای (ترجمه فارسی آن) با شناختی عمیق و تحسینبرانگیز، پایگاه اجتماعی و تاثیرگذاری اقوام، احزاب ی، دولتمردان، شاهان و درباریان، علمای مذهبی و روشنفکران در تاریخ معاصر ایران و نقش آنها در اصلاحات و انقلابها و رخدادهای ی و اجتماعی را شرح داده است. آبراهامیان معتقد است: پس از انقلاب مشروطه، ون و علمای مذهبی فکر میکردند که فریب روشنفکران را خوردهاند، در حالیکه بعد از انقلاب اسلامی، این روشنفکران بودند که فکر میکرند فریب ون را خوردهاند».
به هر حال، من خواندن این کتاب را به دوستانی که به تاریخ معاصر ایران علاقه دارند، اکیداً پیشنهاد میکنم.
فهرست مطالب
(سده نوزدهم): ساختار اجتماعی / سازمانهای غیرطبقاتی / ستیزههای غیرطبقاتی/ کشمکشهای غیرطبقاتی و آگاهی طبقاتی / پادشاهان قاجار
(انقلاب مشروطه): نفوذ و تأثیر غرب / طبقه متوسط سنتی / روشنفکران/ از اعتراض تا انقلاب / انقلاب / مبارزه برای مشروطیت / جنگ داخلی
(رضا شاه): دوره ازهمپاشیدگی / ظهور رضاشاه / سلطنت رضاشاه / دولت رضاشاه و جامعه ایران
(نظام ی در حال دگرگونی: از پادشاهی نظامی به پادشاهی ضعیف و گرفتار): آغازی دوباره / مجلس سیزدهم / انتخابات مجلس چهاردهم / گشایش مجلس چهاردهم / مجلس چهاردهم
(نظام ی در حال دگرگونی: از پادشاهی ضعیف و گرفتار به پادشاهی نظامی): نخست وزیری قوام/ انتخابات مجلس پانزدهم / مجلس پانزدهم/ انتخابات مجلس شانزدهم / مجلس شانزدهم / نخستوزیری مصدق
(حزب توده): شکلگیری / گسترش در شمال / گسترش در جنوب/ سرکوب/ تجدید حیات
(پایگاه طبقاتی حزب توده): نمودار ترکیب طبقاتی/ طبقه متوسط حقوقبگیر/ طبقه کارگر شهری/ طبقه متوسط مرفه / تودههای روستایی
(پایگاه قومی حزب توده): نمودار ترکیب قومی / مسیحیان/ آذریها
(ت توسعه ناهمگون): تثبت قدرت / توسعه اجتماعی- اقتصادی / توسعهنیافتگی ی / ایران در آستانه انقلاب
(مخالفان): احزاب ی / مخالفان / سازمانهای چریکی
(انقلاب اسلامی): اعتراض طبقه متوسط / اعتراض طبقه متوسط و طبقه کارگر/ سرنگونی شاه
مسعود زمانی مقدم
در یکی از روزهای سرد زمستان 1391، در متروی کرج-تهران به سوی تهران روانه بودم و مطابق معمول چون جمعیت عظیمی اوایل صبح برای کار از کرج و حومۀ آن به سمت تهران میرفتند، قطار بسیار شلوغ بود. البته من جای نشستن پیدا کردم و مشغول مطالعۀ کتابی از فرانک پارکین شدم که دربارۀ اندیشۀ ماکس وبر بود. درواقع، در آن لحظات در حال مطالعۀ قسمتی از کتاب بودم که به نظریۀ وبر در باب قشربندی اجتماعی اختصاص داشت.
مشخصات کتاب: مسعود زمانی مقدم، تهران: انتشارات جامعهشناسان، چاپ اول 1395، 163 صفحه».
بخشی از متن کتاب:
مرگ واقعیتی فراگیر است و همه ما روزی با آن روبرو خواهیم شد. مرگ از مراحل زندگی ما و در واقع، مرحله پایانی زندگی ماست. ازاینرو، شاید بتوان گفت که مرگ مهمترین مسئلهی زندگی هر انسان محسوب میشود و سوژه، مرگ را در بطن خود دارد. مرگ امری خودمانی است که فاصلهای را آشکار میکند، فاصلهای که ما را از یکدیگر و شاید حتی از خودمان جدا میکند». افزون بر این، هرچند مرگ یک امر طبیعی و زیستی است ولی نمیتوان شناخت آن را به رویکرد زیستشناختی محدود کرد. در واقع، همانطور که نوربرت الیاس میگوید؛ در بررسی و مطالعه ی سطوح ادغام یافتگی اجتماعی-انسانی، همبستهها و پیوندهایی وجود دارند که نمیتوان بهسادگی آنها را با مقولاتی که برای بررسی سطوح پایینتر از ادغام یافتگی مناسباند، درک و دریافت کرد.
بنابراین، مرگ، پدیدهای است که برای پرداختن به مسائل پیرامون آن نیاز به طیف گستردهای از علوم و زمینه های تخصصی، از جمله جامعهشناسی، زیستشناسی، پزشکی، روانشناسی، تاریخ، انسانشناسی، فلسفه، ادبیات، روانکاوی، اسطورهشناسی و الهیات است. برای شناخت پدیده مرگ در جهان انسانی و اجتماعی، لازم است که مرگ و مسائل پیرامون آن را در کلیتش و با استفاده از رشتهها، حوزهها و رویکردهای مقتضی بررسی و مطالعه کرد. پرداختن به کلیت پدیده مرگ و شناخت بهتر آن به مطالعهای میانرشتهای نیاز دارد، مطالعهای که سادهگر نباشد و پیچیدگیهای پدیده اجتماعی را در نظر بگیرد. در این مورد ادگار مورن مینویسد: اندیشه سادهگر پیچیدگی واقعیت را نابود میکند، حال آنکه اندیشه پیچیده تا حد ممکن شیوههای سادهگر اندیشه را در خود ادغام میکند، اما در عینحال از پذیرش نتیجههای مثلهکننده، فروکاهنده و تکبُعدیساز و در نهایت گمراهکننده سادهگریای که خود بازتابِ امر واقعی در واقعیت به شمار میآورد سرباز میزند».
با وجود این، لازم است که رشتهای تخصصی بهعنوان رشته اصلی انتخاب شده و از دیگر رشتهها برای تکمیل شناخت استفاده شود. بنابراین، در این پژوهش، با رویکرد جامعهشناختی بهعنوان رویکرد اصلی به مطالعه مسئلهی مرگ و پیوند آن با وضعیت دینداری دانشجویان پرداخته شده است. افزون بر این، در اثر پیش رو، سعی شده است تا جایی که امکان دارد، در واقعیت دخل و تصرف نشود و دادهها که بهترین و مناسبترین منبع اطلاعات هستند همچون زمینهای در نظر گرفته شوند که مخاطبان و خوانندگان پژوهش از آن جهت فهم مسئلهی موردنظر استفاده کنند.
همانطور که گفته شد، مرگ، پدیدهای است که همه انسانها با آن مواجه هستند و یکی از دغدغهها و پرسشهای اصلی بشر بوده است. درعینحال اندیشههای مرتبط با مرگ یا مرگاندیشی در یک زمینه اجتماعی شکل میگیرد؛ و سنتهای دینی یکی از منابع اصلی برای پاسخ دادن به مسئله مرگ و غلبه بر تجربههای ناخوشایند مرتبط با آن بودهاند. درعینحال، با اشاعه نظامهای معنابخش غیردینی در جامعه جدید، این پرسش مطرح میشود که افراد در نظامهای معنابخش غیردینی چگونه با مسئله مرگ و دغدغههای مرتبط با آن مواجه میشوند. این پژوهش در پارادایم تفسیرگرایی و با استراتژی استفهامی و روش کیفی به بررسی وضعیت دینداری دانشجویان و نگرش آنها نسبت به مرگ میپردازد. دادههای پژوهش با نمونهگیری هدفمند و نظری و از طریق مصاحبه باز و عمیق با هفده دانشجو گردآوری شده و برای تجزیهوتحلیل اطلاعاتِ بهدستآمده، از روش نظریه زمینهای استفاده شده است. یافتههای پژوهش در پانزده مقوله عمده و در ابعاد شرایطی (وضعیت دینداری، نگرش به هستیِ پس از مرگ، خانواده)، تعاملی (دین و علم، مراسم تدفین، منابع مرگاندیشی، مرگ دیگری) و پیامدی (مرگ اندیشی، آمادگی برای مرگ، پذیرش مرگ، ترس از مرگ، اثر پس از مرگ، چگونه مردن، خودکشی و اوتانازی، میل به زیستن) صورتبندی شدهاند. برآیند و نتایج تحقیق نشاندهنده محوری بودن نوع دینداری دانشجویان در نگرش آنها نسبت به مرگ است. از اینرو، مقوله کانونی، نگرش دینی/ عرفی نسبت به مرگ» است.
افزون بر این، پژوهش حاضر حاصل بیش از یک سال مطالعه و تحقیق مولف در این زمینه بوده است. با وجود این، مسلماً هیچ پژوهشی ازجمله این پژوهش، نمیتواند مدعی باشد که بیعیب و نقص است و مسئله و موضوع موردنظرش را بهطور کامل و جامع موردبررسی قرار داده است.
فهرست مطالب کتاب:
پیشگفتار
فصل اول: مقدمه / مسئله مرگ / پژوهشی در دینداری و نگرش به مرگ
فصل دوم: رویکردهای نظری و پیشینه تجربی / مرگپژوهی / رویکرد فلسفی / رویکرد انسانشناختی / رویکرد روانشناختی / رویکرد تاریخی / رویکرد جامعهشناختی / پیشینهی تجربی / چهارچوب مفهومی
فصل سوم: روششناسی / پژوهش کیفی / نظریه زمینهای / چهارچوب نمونهگیری / روش نمونهگیری / نمونهگیری هدفمند ترکیبی / نمونهگیری شدت / نمونهگیری گلوله برفی / نمونهگیری فرصتگرا یا ظهوریابنده / نمونهگیری نظری / فنون گردآوری دادهها / رویههای تحلیل دادهها / کدگذاری باز / کدگذاری اولیه یا سطح اول / کدگذاری سطح دوم یا متمرکز / کدگذاری محوری / کدگذاری گزینشی / اعتبارسنجی / پژوهش در عمل
فصل چهارم: یافتهها / وضعیت دینداری / نگرش به جهان پس از مرگ / خانواده (اجتماعی شدن اولیه) / دین و علم / منابع مرگاندیشی / مراسم تدفین / مرگ دیگری / مرگاندیشی / آمادگی برای مردن / ترس از مرگ / پذیرش مرگ / اثر پس از مرگ / چگونه مردن / خودکشی و اوتانازی / میل به زیستن
فصل پنجم: نتیجهگیری / برآیند پژوهش / خدمات و دستاوردهای علمی پژوهش / پیشنهادهای پژوهش / محدودیتهای پژوهش
فهرست منابع / منابع فارسی / منابع انگلیسی
واژهنامه / انگلیسی به فارسی / فارسی به انگلیسی
نمایه / نمایه موضوعی / نمایه اسمی
کسی که در بند گذشتهاش گرفتار است و کسی که سودای آینده آرامش را از او سلب کرده، نمیتواند یک انسان آزاد باشد، چنین شخصی با خود بیگانه شده است. از سوی دیگر، کسی که از غرق شدن در گذشته و در آرزوی آینده بودن لذت بسیار میبرد نیز دچار توهم است، چنین شخصی تنها خود را با رویاهای گذشته و آینده فریب میدهد. در وضعیت دوم از خودبیگانگی به مراتب بیشتر از وضعیت نخست است. چرا که شخص بیشتر از واقعیات میگریزد. در این میان، نظر من این است: تنها باید لحظهها را قدر دانست».
مسعود زمانی مقدم
درباره این سایت